روابط عمومی انتشارات دکتر راستینه: در عصر اطلاعات و ارتباطات، مفاهیمی همچون «سواد» دیگر صرفاً به توانایی خواندن و نوشتن محدود نمیشود. با ورود تکنولوژیهای نوین، رشد شبکههای اجتماعی، ظهور رسانههای تصویری و افزایش حجم دادههای دیجیتال، سواد رسانهای به یکی از ارکان حیاتی برای شهروندی مسئول در قرن بیستویکم تبدیل شده است. در سوی دیگر، «سواد کتابی» یا همان توانایی فهم و تحلیل متون مکتوب نیز همچنان نقش کلیدی در پرورش تفکر انتقادی، تعمق و دانش پایدار ایفا میکند.
اما این دو نوع سواد، یعنی سواد رسانهای و سواد کتابی، در نسبت با یکدیگر چه جایگاهی دارند؟ آیا مکمل یکدیگرند یا در تقابل با هم قرار دارند؟ آیا گسترش رسانهها و دیجیتال شدن اطلاعات، به تضعیف فرهنگ کتابخوانی انجامیده یا راهی برای بازسازی آن فراهم کرده است؟ این مقاله تلاش دارد با رویکردی تحلیلی به این پرسشها پاسخ دهد.
۱. تعریف و تمایز مفهومی
۱-۱. سواد کتابی چیست؟
سواد کتابی شامل توانایی خواندن، درک، تحلیل، تفسیر و ارزیابی متون مکتوب است. این نوع سواد در بستر کتاب، مقاله، مقالههای پژوهشی و سایر اشکال نوشتاری شکل میگیرد. سواد کتابی تنها یک مهارت فنی نیست، بلکه بستری برای تفکر منطقی، تعمق، استقلال ذهنی و عمقیابی در مفاهیم پیچیده است.
۱-۲. سواد رسانهای چیست؟
سواد رسانهای توانایی درک، تحلیل و ارزیابی پیامهایی است که از طریق رسانههای گوناگون (تلویزیون، اینترنت، شبکههای اجتماعی، تبلیغات و…) منتقل میشود. فردی با سواد رسانهای میتواند بین واقعیت و تبلیغات، حقیقت و تحریف، سرگرمی و پیامهای پنهان تمایز قائل شود. این نوع سواد بیشتر در تعامل با تصاویر، صداها، ویدئوها و پیامهای چندرسانهای شکل میگیرد.
۲. زمینههای رشد سواد رسانهای
تحول دیجیتال، رشد روزافزون رسانههای اجتماعی و تبدیلشدن انسانها به مصرفکنندگان و تولیدکنندگان محتوا (prosumer) باعث شده تا سواد رسانهای به یکی از مهمترین مهارتهای زندگی تبدیل شود. در بسیاری از کشورها، آموزش سواد رسانهای بهعنوان بخشی از آموزش شهروندی در مدارس گنجانده شده است.
در دنیایی که اطلاعات غلط، اخبار جعلی، تبلیغات مخرب و ایدئولوژیهای پنهان در لایههای رنگارنگ رسانهها پنهاناند، نداشتن سواد رسانهای بهمعنای آسیبپذیری بالا در برابر تحریف واقعیت است.
۳. تلاقی یا تضاد با سواد کتابی؟
در نگاه نخست ممکن است به نظر برسد که سواد رسانهای رقیب سواد کتابی است؛ زیرا با گسترش رسانهها، زمان کمتری برای کتابخوانی باقی میماند. اما واقعیت پیچیدهتر از این است.
۳-۱. اختلاف در عمق و سطح
سواد کتابی معمولاً عمق بیشتری دارد. خواندن یک رمان، مقاله علمی یا کتاب فلسفی نیازمند تمرکز، زمان و تحلیل است. در مقابل، پیامهای رسانهای غالباً سطحی، گذرا، و سریعالانتقالاند.
در نتیجه، خطر جایگزینی کامل سواد کتابی با سواد رسانهای آن است که افراد عادت به تفکر سطحی پیدا میکنند و توانایی تحلیل عمیق را از دست میدهند.
۳-۲. تکمیل یکدیگر
با این حال، این دو نوع سواد میتوانند مکمل هم نیز باشند. برای درک بهتر رسانهها، نیازمند سواد زبانشناختی، تاریخی و فرهنگیایم که از طریق مطالعه کتاب حاصل میشود. از طرف دیگر، آشنایی با ابزارهای دیجیتال و رسانهای میتواند به ترویج کتابخوانی دیجیتال کمک کند.
۴. چالشها و فرصتها
۴-۱. چالشهای عصر دیجیتال برای سواد کتابی
کاهش تمرکز ذهنی و توجه عمیق در نسل جدید
تغییر الگوهای مصرف فرهنگی از مطالعه مکتوب به تماشای تصویری
رقابت نابرابر کتاب با رسانههایی همچون ویدئو، گیم و شبکههای اجتماعی
تنبلی فکری ناشی از محتوای سریعالهضم
۴-۲. فرصتهای رسانهای برای سواد کتابی
معرفی کتابها از طریق اینفلوئنسرهای کتابخوان
ایجاد پادکستها و ویدئوهایی که به بررسی کتابها میپردازند
کتابهای الکترونیکی و صوتی که دسترسی و زمانبندی مطالعه را آسانتر کردهاند
کمپینهای مجازی مانند «چالش ۳۰ روز کتابخوانی» یا «مرور کتاب در ۱ دقیقه»
۵. سواد رسانهای برای ترویج مطالعه
جالب آنکه خود سواد رسانهای میتواند ابزاری برای ترویج مطالعه باشد. اگر نسل امروز زبان تصویر را بهتر میفهمد، میتوان از رسانهها برای جذاب کردن کتاب استفاده کرد. ساخت تیزرهای حرفهای از کتاب، گفتوگو با نویسندهها، نقد تصویری کتابها، و تولید محتوا برای شبکههای اجتماعی میتواند کتاب را دوباره به صحنه فرهنگی برگرداند.
۶. آموزش و ترکیب دو نوع سواد
در نظام آموزشی، ضرورت دارد که هم سواد کتابی و هم سواد رسانهای همزمان آموزش داده شود. یک دانشآموز باید هم توانایی خواندن و تحلیل متون را داشته باشد و هم بتواند پیامهای رسانهای را نقد و تحلیل کند.
دورههایی که مهارتهای تحقیق، ارزیابی منابع، خواندن انتقادی و تفسیر پیامهای رسانهای را تلفیق میکنند، میتوانند نسلی آگاهتر، مستقلتر و مسئولتر تربیت کنند.
۷. جامعهای با سواد چندلایه
هدف نهایی باید رسیدن به جامعهای با «سواد چندلایه» باشد؛ جامعهای که در آن افراد نه تنها توانایی خواندن یک رمان را دارند، بلکه میتوانند محتوای یک ویدئوی تبلیغاتی را نیز تحلیل کنند. در چنین جامعهای، هم کتاب جایگاه خود را حفظ میکند و هم رسانه نقش سازنده مییابد.
نتیجهگیری
سواد رسانهای و سواد کتابی نهتنها در تضاد با یکدیگر نیستند، بلکه دو ضلع ضروری از مثلث سواد در دنیای امروزند (ضلع سوم، سواد دیجیتال است). جامعهای که تنها به یکی از این اضلاع تکیه کند، از تعادل خارج خواهد شد. همانطور که مطالعه بدون درک رسانهها ناقص است، تحلیل رسانه بدون پایههای دانشی ناشی از مطالعه نیز آسیبپذیر خواهد بود.
پس باید بهجای تقابل، به همگرایی این دو نوع سواد بیندیشیم. آموزش سواد رسانهای باید با تقویت فرهنگ کتابخوانی همراه باشد، و ترویج مطالعه نیز باید در قالبهای متنوع رسانهای صورت گیرد. تنها با این تلفیق هوشمندانه میتوان نسلی آگاه، تحلیلی، و مستقل تربیت کرد؛ نسلی که نه در فضای مجازی غرق میشود و نه از جریان تحولات فرهنگی عقب میماند.




