روابط عمومی انتشارات دکتر راستینه: جهان امروز، دنیای اطلاعات است؛ دنیایی که هر لحظه میلیاردها پیام متنی، صوتی، تصویری و چندرسانهای از منابع گوناگون به سوی مخاطب روانه میشود. انسان قرن بیستویکم با حجمی از دادهها مواجه است که هیچ نسل پیش از او تجربه نکرده بود. در این میان، داشتن «سواد» تنها به توانایی خواندن و نوشتن محدود نمیشود. بلکه امروز، افراد برای زیستن آگاهانه و تصمیمگیری درست، باید به دو مهارت بنیادین مجهز باشند: سواد کتابی و سواد رسانهای.
سواد کتابی، بهعنوان پایهای دیرین برای آموزش، تفکر و انتقال دانش، هنوز هم جایگاهی کلیدی دارد. از سوی دیگر، سواد رسانهای که مهارتی نسبتاً نوظهور در دهههای اخیر است، پاسخی ضروری به انقلاب اطلاعاتی و تحول در ابزارهای ارتباطی محسوب میشود. آنچه در عصر حاضر حیاتی است، نه تنها حفظ و تقویت سواد کتابی، بلکه ترکیب آن با درک انتقادی از رسانههاست؛ چرا که هر یک بدون دیگری، ناقص خواهد بود.
در این مقاله، تلاش داریم ضمن بررسی ابعاد و ارزشهای هر یک از این دو نوع سواد، به چگونگی رابطه آنها، لزوم ترکیبشان، و تأثیر آنها بر هویت فردی و اجتماعی در عصر حاضر بپردازیم.
۱. سواد کتابی: ریشههای عمیق در فهم و تفکر
سواد کتابی به معنای توانایی خواندن، درک کردن و تفسیر متون مکتوب است. این نوع سواد نهتنها ابزار آموزش رسمی در مدارس و دانشگاههاست، بلکه یکی از پایههای اصلی تفکر منطقی، استدلال، استنتاج و تولید دانش به شمار میرود.
مطالعه کتاب باعث تقویت تمرکز، عمقبخشی به اندیشه، و درک مفاهیم پیچیده میشود. کسی که کتاب میخواند، در واقع تمرین میکند که چگونه ذهنش را منظم سازد، اطلاعات را پردازش کند، و به نتایجی روشن برسد. کتابخوانی، ذهن را از سطح به عمق میبرد و موجب توسعهی پایدار فکری در انسان میشود.
۲. سواد رسانهای: ضرورت دنیای دیجیتال
در مقابل، سواد رسانهای به توانایی تحلیل، ارزیابی و تولید محتوا در فضای رسانهای گفته میشود. این مهارت شامل فهم چگونگی کارکرد رسانهها، شناخت انگیزههای پشت پیامهای رسانهای، و توانایی تشخیص اطلاعات درست از نادرست است.
در عصر شبکههای اجتماعی، اخبار جعلی، تبلیغات پنهان، و عملیات روانی گسترده، فردی که فاقد سواد رسانهای باشد، بهراحتی در معرض سوءاستفاده قرار میگیرد. او ممکن است اطلاعات غلط را باور کند، رفتار نادرستی در فضای مجازی داشته باشد، یا قربانی بازیهای رسانهای شود. سواد رسانهای، نوعی سپر دفاعی برای ذهن انسان در برابر هجوم اطلاعات مسموم است.
۳. چرا سواد کتابی دیگر کافی نیست؟
برای مدتهای طولانی، کتابها تنها منبع معتبر و رسمی دانش بودند. اما امروزه با ظهور رسانههای دیجیتال، بسیاری از افراد، اطلاعات خود را نه از کتاب، بلکه از شبکههای اجتماعی، ویدیوهای یوتیوب، پادکستها و پستهای خبری بهدست میآورند.
گرچه سواد کتابی هنوز هم پایهای مهم است، اما بهتنهایی نمیتواند انسان را در دنیای امروز از سردرگمی نجات دهد. دانستن نحوۀ خواندن کافی نیست؛ باید دانست که چه چیزی، از کجا، و چگونه باید خوانده شود. اینجاست که سواد رسانهای وارد میدان میشود. بدون این مهارت، حتی فرد کتابخوان هم ممکن است اسیر اطلاعات نادرست شود.
۴. ترکیب سواد کتابی و رسانهای؛ فرمول شهروند آگاه
در دنیای امروز، انسان آگاه کسی است که هم دانش را از طریق کتاب میآموزد و هم رسانهها را با دیدی انتقادی تحلیل میکند. سواد کتابی، ذهن را ساختارمند میسازد؛ اما این ساختار، بدون هوشیاری رسانهای، در برابر سیل اطلاعات شکننده خواهد بود.
برای مثال، نوجوانی که تاریخ را از کتاب میآموزد، اگر نتواند روایات جعلی رسانهها را از واقعیات تاریخی تمییز دهد، گرفتار تحریف خواهد شد. یا فردی که فلسفه را درک میکند، اما توانایی تحلیل محتوای ایدئولوژیک موجود در پیامهای رسانهای را ندارد، ممکن است مسیر فکریاش منحرف شود.
در نتیجه، ترکیب این دو نوع سواد، زمینهساز تربیت انسانهایی مستقل، آگاه و مسئول در جامعه میشود.
۵. نقش خانواده و آموزش در تقویت همزمان این دو سواد
خانوادهها و نظام آموزشی دو بازوی اصلی در شکلگیری سواد فرهنگی کودکان هستند. والدینی که خود اهل مطالعه باشند و فرزندانشان را با کتاب آشنا کنند، بنیان سواد کتابی را میسازند. اما اگر در کنار آن، درباره محتوای فضای مجازی با فرزندان گفتوگو نکنند و شیوه استفاده از رسانهها را آموزش ندهند، نسلی آسیبپذیر بهوجود میآید.
نظام آموزشی نیز باید ضمن توجه به مهارت خواندن و درک متون، بخشهایی از برنامه درسی را به آموزش سواد رسانهای اختصاص دهد: چگونگی تشخیص خبر جعلی، تحلیل پیامهای تبلیغاتی، درک هدف رسانهها و غیره.
۶. خطر نادیده گرفتن سواد رسانهای
نادیده گرفتن سواد رسانهای، بهویژه در نوجوانان و جوانان، پیامدهای نگرانکنندهای دارد:
باورپذیری بالا نسبت به شایعات و اخبار دروغین
تقلید کورکورانه از سبک زندگیهای تبلیغشده در رسانهها
تحریکپذیری روانی و رفتاری از محتوای خشونتآمیز یا مبتذل
پراکندگی فکری و ناتوانی در تمرکز و تحلیل عمیق
این در حالی است که نوجوانی که بهدرستی آموزش دیده باشد، میتواند از فضای مجازی و رسانهها برای رشد فکری، آموزش مهارتهای جدید، و توسعه شخصی خود استفاده کند.
۷. نمونههایی از تعادل موفق
کشورهایی نظیر فنلاند، کانادا یا نیوزیلند، در برنامههای آموزشی خود، همزمان بر کتابخوانی و آموزش سواد رسانهای تأکید دارند. در مدارس این کشورها، کودکان از سنین پایین میآموزند که رسانهها چگونه کار میکنند، چه اهدافی دارند و چگونه باید آنها را تحلیل کرد.
در این کشورها، کتابخانهها دیجیتالی شدهاند و فضای رسانهای، دشمن کتاب نیست؛ بلکه مکمل آن است. این نگاه چندسویه به سواد، موجب پرورش انسانهایی اندیشمند، خلاق و مسئولپذیر شده است.
۸. کتاب یا رسانه؟ یا هر دو؟
برخی تصور میکنند که با ظهور رسانهها، دوران کتابخوانی به پایان رسیده است. اما این نگاه، سطحی و اشتباه است. کتاب و رسانه هر دو ابزار انتقال معنا هستند، اما هرکدام کارکرد خاص خود را دارند.
رسانهها اغلب سریع، ساده، و برای انتقال پیامهای فوری طراحی شدهاند؛ اما کتابها برای تعمق، آموزش منظم، و ارتباط عمیق با محتوا مناسباند. بنابراین، باید بهجای تقابل، به تکامل همزمان این دو فکر کرد.
۹. نقش کتاب در اعتباربخشی به سواد رسانهای
جالب است بدانیم که برای تحلیل بهتر رسانهها نیز، به سواد کتابی نیاز داریم. درک مفاهیم فلسفی، جامعهشناسی، روانشناسی یا علوم ارتباطات، که پایه تحلیل رسانهای هستند، تنها با کتاب حاصل میشود. بنابراین، سواد کتابی زیرساخت تفکر رسانهای نیز هست.
همچنین بسیاری از محتوای معتبر رسانهای، ریشه در کتابها و تحقیقات مکتوب دارند. اگر کسی نتواند میان محتوای معتبر و سطحی تمایز قائل شود، فریب ظاهر جذاب رسانهها را خواهد خورد.
۱۰. نتیجهگیری
در پایان باید گفت، شهروند آگاه قرن ۲۱ کسی نیست که فقط کتاب بخواند یا فقط اخبار را دنبال کند. بلکه انسانی است که توانسته میان مطالعه عمیق و درک رسانهای پلی بسازد. کسی که هم اندیشه میکند، هم تحلیل میکند، و هم هوشمندانه انتخاب میکند.
ما به نسلی نیاز داریم که نه در برابر انبوه اطلاعات منفعل باشد، و نه در دنیای رسانههای دیجیتال گم شود. این نسل، فقط با ترکیب سواد کتابی و سواد رسانهای، میتواند مسیر آینده خود و جامعهاش را روشن سازد.




